خلأ یک فیلم کریسمسی خوشساخت و تازه مدتهاست که در سینمای هالیوود محسوس است. شاید زندگی مدرن قرن بیست و یکمی سنخیتی با حال و هوای گره خورده به مذهب کریسمسی ندارد و نسل جدید مخاطبین کمتر از پیش به سنتها و مناسک کریسمس وقع مینهند. اینجاست که باید دست به دامان گذشته شد تا زیبایی و گرمای سال نو را به تصویر کشید. فیلمهای تکراری کریسمسی همه را خسته کردهاند. هر سال که نمیشود تنها در خانه تماشا کرد. باید از «الکساندر پین» ممنون بود به خاطر «جاماندگان».
«الکساندر پین» اما ظاهرا از توجهات و واکنش مردم به فیلمش راضی نیست و دوست ندارد فیلمش به عنوان یک فیلم به اصطلاح “حال خوبکن” شناخته شود. با این وجود «جاماندگان» یک فیلم صمیمی، درگیرکننده، دنج و گیرا و گرم است با وجود برف بیوقفهای که میبارد. و احتمالا از این پس به خیل کلاسیکهای کریسمسی خواهد پیوست.
فیلم داستان معلمی عبوس و مقرراتی با بازی «پل جیاماتی» است که ناگزیر است تعطیلات سال نو را در مدرسه شبانهروزی بارتون، به همراه دانشآموز بدقلق و دردسرسازش، با بازی «دامنیک سسا»، و آشپز مدرسه با بازی «دوین جوی رندالف» بگذراند که به تازگی پسرش را در جنگ ویتنام از دست داده است.
«الکساندر پین» از ساخت ست تصنعی برای فیلم خودداری کرده و تمام فیلم را در لوکیشنهای واقعی فیلمبرداری کرده است. از جمله چند مدرسه مختلف برای سکانسهای داخلی. این نکته به هر لوکیشن یک شخصیت مجزا میدهد. آنچه ارزش این کار پین را بیشتر میکند این است که داستان در سال ۱۹۷۰ میگذرد. فیلمبرداری (با وجود اینکه آنالوگ به نظر میرسد) دیجیتال است و با هنر فیلمبردار توانسته بافتی به خود بگیرد که دهه ۷۰ را تداعی کند. برایند این نکات جزئی و این ریزبینی و وسواس پین است که نهایتا منجر به حس و حال واقعی و قابل باور فیلم میشود.
سه بازیگر اصلی فیلم با وجود تفاوت در سن و تجربه و سابقه هنری، اصطلاحا شیمی مناسبی با هم دارند و هر یک به بهترین نحو بازی خود را به اجرا میگذارند. سه شخصیتی که به سبب ترومای مشترک (احساس طردشدگی و تنهایی در تعطیلات کریسمس) به هم نزدیکتر میشوند. ضعفهایشان را میبینیم و ارادهشان برای تغییر، ارتباط انسانی و رشد شخصیشان. با گذشتهای که به مرور بر مخاطب آشکار میشود. مادری عزادار و غمگین که سعی میکند حرفهای و منظم و محکم باقی بماند اما گاهی بیاختیار میشکند. او مسئول به دوش کشیدن بار احساسی فیلم است و تنظیم دینامیک ارتباط معلم و دانشآموز. پیشینه دردناک خانوادگی دانشآموز نوجوان را در اعمالش میبینیم و اینکه مثل هر نوجوان دیگری با ابراز احساسات پیچیده فروخورده ی مقتضی سنش دست و پنجه نرم میکند. معلمی با دیسیپلین و جدی که تجربهها و درک خودش را از زندگی، تحصیل و محصل خوب به دانشآموزانش تحمیل میکند. با بازی درخشان پل جیاماتی و تحول و تکامل شخصیتش از یک ربات بیاحساس به کارکتری انسانیتر. رویهای کم و بیش کلیشهای اما دلنشین و مناسب برای ناحیه امن تعطیلات سال نو. ایجاد حس تضاد بین کارکتری یکدنده و جدی با دو شخصیت که هر کدام به نوعی متضاد او هستند. تضاد میان نظم و هرج و مرج. سکون و تغییر. این تضاد منتهی به درک بیشتر او از وجوه انسانی اطرافیانش و فاصله گرفتنش از سطح میشود. ثابت میکند که زیر لایه سخت و نفوذناپذیری که دور خود کشیده مثل هر انسان دیگری آسیبپذیر و شکننده است. برای اولین بار سعی میکند درد و رنج و فشاری که باقی متحمل شدهاند را ببیند. هرچند ناشیانه اما معاشرت دوستانه میآموزد. دقیقا سازگار با روحیه کریسمسی. جایی که طبق آموزهها عشق و عاطفه باید در نهایت پیروز باشد.
هر کارکتر مسیر خود را طی میکند و از ناهمواریهای مختص خود میگذرد اما هدف در انتها این است که ذات انسانی هر کدام در اعمال و افکارش نمود داشته باشد.
با وجود اینکه «پین» فیلمش را در ناحیه امن سینمای کریسمسی ساخته اما نگاه منتقد دهه شصت و هفتاد آمریکا و به طور کلی کانتکست آمریکایی روایت را از یاد نبرده است. ویتنام، معضلات فرهنگی، نژادی و به خصوص طبقاتی، و میل جامعه به تغییر و کنار زدن سنتها و نرمهای قدیمی در نقطه نقطهی روایت پیداست. برای من، شرط لازم (و نه کافی) برای جدی گرفتن و ریزتر نگریستن به یک اثر میزان توجهش به بستر اجتماعی زمان روایت است. البته با توجه به قیدها و حدودی که ژانر یا مخاطب هدف تعریف میکند.
از طرف دیگر در این مورد به خصوص چیزهایی هست که نباید تغییر داد و این به عهده کارگردان است که بین المانهای اساسی و ضروری و فضای باز خلاقیتش تعادل ایجاد کند. یک اثر کلاسیک کریسمسی، با نگاه به نمونههای پیشین باید به چند تم به خصوص بپردازد. باید از روحیه کریسمسی و عشق و سخاوت و مهربانی حرف بزند. باید از خانواده و اهمیت خانواده در زندگی انسان بگوید. به سنتها و رسوم بپردازد و وقایع خوش داستان را حمل بر معجزه سال نو کند. از کمدی، چاشنی اصلی، غافل نشود و صدالبته موزیک درخور اتمسفر فیلم را فراموش نکند.
فیلم تازه «پین» همهی اینها را دارد. به زیبایی درام و کمدی را در روایتش به هم میبافد و نتیجه کار فیلمیست که شاید از بهترینهای سال نباشد اما در زیرژانر خودش حرفهای زیادی برای گفتن دارد.