«آناتومی یک سقوط»، آخرین فیلم «ژوستین تریه» و برنده نخل طلای کن، یک درام دادگاهی رئال و مدرن است که یک پرونده پیچیده را بدون کوچکترین گاف و یا افت ضرب داستانی روایت میکند. بی آنکه ثانیهای اضافهگویی کند یا چیزی از قلم انداخته باشد. فیلم ساختن با محوریت عدالت ساده نیست چون مشکل است که عدالت را رمانتیسیزه نکنی و تنها داستانت را تعریف کنی. «تریه» استادانه از پس این امر بر میآید. تلفیق یک صحنه بالقوه قتل با پیچیدگیهای ذاتی یک زندگی مشترک، زیر ذرهبین گذاشتن شخصیترین لحظات زندگی پیش چشم دادگاه و ایجاد اتمسفری که در آن حقیقت عینی قابل دستیابی نیست و تنها از شواهد و اتفاقات جزئی پیشین باید نزدیکترین سناریو به حقیقت را پیدا کرد.
زنی نویسنده با بازی «ساندرا هولر» با اتهام قتل همسرش روبهروست. تنها شاهد ماجرا فرزند کمبینای یازدهساله این زوج است که با وجود فشار روانی زیادی که تحمل میکند باید در محکمه حاضر شود و از این دوراهی پدیدآمده، که آیا مادرش، پدرش را به قتل رسانده یا پدرش خودش را کشته، گذر کند.
مهمترین نکته قابل توجه فیلم، تغییر زاویه دید کارکترها به وقایع ظاهرا عادی پیشین است. کودکی که با هر بار جر و بحث والدینش خانه را ترک میکرد حالا باید جزئیات آخرین مشاجره را به خاطر بیاورد چون اتفاق عادی دیروز، امروز تعیینکننده و مهم است. حالا که بحث احتمال خودکشی مطرح شده، تمام مکالمات، خاطرهها و اعمال او را میتوان متفاوت تفسیر کرد. حقیقت درون مه و تاریکی پنهان شده و هر کس تلاش میکند تا با به هم دوختن تکههای کوچک گذشته خود را پیروز پرونده کند و تنها این کودک کمبیناست که بی غرضورزی و جانبداری، کاملا منطقی با قضیه روبهرو میشود. کودکی که به پیچیدگی اضافی و مهآلود دنیای آدمبزرگها بینا نیست و تنها آن را میبیند که اهمیت دارد. با هر شاهدی که در دادگاه صحبت میکند، گوشهای اتفاقات گذشته معنای تازهای پیدا میکنند و درهمتنیدگی وقایع زندگی یک خانواده سه نفره در یک گوشهی دور از شلوغی شهری بیشتر خود را نمایان میکند. در محیطی که عدم قطعیت اینچنین حاکم است، حقیقت در معرض تحریف خواهد بود. مثلا به نقل از وکیل ساندرا، “یک نظریه از طرف فردی از ما در جو شناور میشود و به مرور آنقدر تکرار میشود که رنگ حقیقت به خود میگیرد”. یک زندگی مشترک چند ساله را بر اساس چند واقعه کوتاه و جزئی قضاوت کردن بیشتر از همه به حقیقت و بعد از آن به متهم آسیب میزند. «تریه» و دوربین فیلمبردارانش در ایجاد این عدم قطعیت که تا انتها و حتا پس از رای نهایی دادگاه هم تا حدودی پابرجاست بسیار موفق عمل میکنند.
زبان همیشه مسئله است. ترجمه افکار و عقاید و احساسات و خاطراتی که در چنین مواقعی بسیار حیاتی هستند به واژه. انتخاب درست واژهها برای گذاشتن تاثیر درست روی قاضی و هیئت ژوری. و انجام همه اینها به زبانی غیر از زبان مادری. زبان مادری المانی تاثیرگذار در جایجای اتفاقات فیلم است. ساندرا و پسرش باید در حضور مارژ، مامور دادگاه برای محافظت از شاهد، تنها به فرانسه صحبت کنند. ساندرا باید در دادگاه فرانسه حرف بزند و بشنود. اما مهمتر از همه محیط خانه و خانواده است که ساندرا و همسرش در آن نه آلمانی (زبان مادری ساندرا) و نه فرانسه، که به انگلیسی حرف میزنند. نوعی زمین بیطرف. این خود به ابهام در انتقال عواطف دو طرف میافزاید و البته که استعارهای است از دادگاه، و ناتوانیاش در برملا کردن تمام حقیقت و در عین حال لزومش به عنوان بهترین گزینه موجود.
«آناتومی یک سقوط» در انتها یک مرگ است و کند و کاو در گذشته برای حصول واقعیت این مرگ. و در کلیت خود نگاهیست به این حقیقت که باور کردن، گناه و بیگناهی و بسیاری مفاهیم پیچیده دیگر تنها در گرو کوچکترین جزئیات اتفاقات گذشته، یادآوری آنها و بیان بدون لکنت آنها در قالب زبان است. نوعی تلنگر که حقیقت باینری نیست و برای حصولش باید از قید تعصبات آزاد بود و روی هرآنچه از واقعیات در دسترس است تمرکز کرد.
بازیهای خیرهکننده، مخصوصا بازی «ساندرا هولر»، در نقش ساندرا و «میلو ماچادو»در نقش دنیل پسر خانواده از مهمترین نقاط قوت پرتعداد فیلم است. «ساندرا هولر»، به جرئت از بهترین بازیگران نسل ما، با ارائه نمایشی چندلایه و پیچیده و صحبت به دو زبان غیر از زبان مادری، عملکردی استثنایی از خود به جای میگذارد و «میلوی» کوچک یکی از بهترین نقشآفرینیهای بازیگر خردسال در سالهای اخیر سینمای جهان را به مخاطب هدیه میکند.